سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طلبه ای طالب یار

دلتنگی ریحانه

دوشنبه 85 آذر 13 ساعت 12:0 صبح

بنام خدای مهربان

 

دیروز از شبکه یک برنامه پخش شده به اسم روای راوی که قسمتهایی از فیلمهای مستند جبهه ها و اعزام نیرو به جبهه بود

یک صحنه تکان دهنده اش  التماس مادر دو شهید بود که خواهش میکرد پسر نوجوانش که به چهارده سال هم نرسیده بود را به جبهه ببرند !

 

 

 ولی مسئول اعزام قبول نمیکرد و میگفت بعدا الان نمیشه و این مادر فقط اصرار و خواهش که این فرزند من امانت خداست   وظیفه من است که او را به جبهه بفرستم .

 

چگونه میشود که یک مادر از جگر گوشه و عزیزترین عزیزش  میگذرد آیا او مهر مادری ندارد؟

 

مگر قابل تصور است که مهر مادری نداشته باشد!  

 

 

او با خدا معامله میکند .

 

او در مقابل خدا و مالکیت خدا خودش را نمی بیند !

 

او واقعا بنده خداست واقعا!

 

در حال دیدن این برنامه  گریه های  ریحانه ( دختر چهار ساله ام) هم عجیب بود!

    

میگفت چرا دایی منو عراقی ها کشتن مگه چکار کرده بود ؟!

 

میگفت دلم برای داییم تنگ شده !

                

میپرسید دایی من مگر چکار کرده بود که کشتنش؟

 

و......

 

واقعا آقا علیرضا دایی دخترم که 16 سال بیشتر نداشت چه  کرده بود؟

                                         

 

 

 

                                                                            

                                                                                                                              

 


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


در یک شب سرد پاییزی !

شنبه 85 آبان 27 ساعت 12:0 صبح

بنام خدای مهربان

 

بعد از مدتها دیشب به علت زیاد بودن مسافر با اتوبوس عادی راهی تهران شدم.

در اتوبوس یک خانواده ای سوار شد که یک دختر هفت،هشت ساله همراهشون بود

من هم با اینکه همیشه سر بزیرم ولی یک نکته جلب نظر کرد اینکه دخترک جایی برای نشستن نداشت و برایش صندلی نگرفته بودند

و چون روبروی من ایستاده بود نگاهم افتاد که در اون شب سرد لباس گرمی به تنش نیست

و اینکه کفشی که به پایش بود کفشی رو باز و تابستانی و کوچک به پایش بود

 دیدن این صحنه ها کلی فکرم رو مشغول کرد و حالم رو گرفت

خواستم بلند شم و جام رو بدم بشینه به فکر راننده بد خلق افتادم که حتما میگه چرا نمیشینی و الان پلیس جریمه میکنتش

در فکر بودم که آیا کاری میشه کرد نمیشد کاری کرد برای کفشش برای لباس و کاپشنی که نداره اگر مثلا پولی می خواستم بدم به چه مناسبتی میدادم بهشون پدر بیخیالش که با سر و ضعی مرتب و بیخیال نشسه بود  تازه شاید بهش بر میخورد و بد میشد تازه چه تضمینی بود که اگر قبول کنه خرج سیگارش نکنه؟

 

و این سفر یک ساعت و خورده ایه خیلی بر من سخت گذشت  مخصوصا در سوز سرمایی که در اتوبوس بود و دخترک سردش بود و جایی مناسب برای نشستن نداشت ومن راحت و پیچیده در لباسی گرم نشسته بودم چقدر تحملش سخت بود

 

از اِینکه کاری نکردم و شاید میتونسم کاری کنم و خجالت کشیدن بیجا نگذاشت از خودم بدم اومد

 

چه کسی مقصر است

چرا باید دخترکی  با کفشی تابستانی و کوچک شده  در زیر باران و سرما به مدرسه بود و  دخترانی همسنش پول توجیبی روزانه شان برابر با چند جفت کفش باشد؟

 

 

         

 


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


بنام خدای مهربان

 

 

                                                    

 

خدا ما انسانها رو جوری آفریده که به محبوب بودن و مورد توجه بودن در نزد دیگران احتیاج داریم

 از وقتی که طفلی کوچک و شیر خوار بودیم باید مورد توجه واقع میشدم تا وقتی که خواهیم مرد

 

با این تفاوت که بعد از طی شدن دوران کودکی علاوه بر محبوب و مورد علاقه واقع شدن به علاقمند شدن و دوست داشتن دیگران هم احتیاج داریم

 

 دوست داشتن و اظهار و ابراز محبت و عشق به دیگران و دیگران به ما با اینکه خرجی ندارد و کار چندان مشکلی نیست ولی به سادگی فراموش میشود !

 

و در مقابل هم با توجیهات مختلف علاقه و محبت خودمان را پنهان کرده و رفتارهایی برعکس علاقه نشان میدهیم

 

پدر و مادر به فرزندشان با اینکه خیلی علاقه دارند زن و شوهر به هم با اینکه بسیار علاقه دارند و.......

 

 پدری که برای آسایش همسر و فرزندانش از جان و وجود خود مایه میگذارد و از صبح تا شب کار میکند تا آنها راحت باشند زیرا آنها را دوست دارد چرا از گفتن یک کلمه دوستت دارم به همسرش به فرزندش دریغ میکند؟

 

چرا دختر و پسر این مرد برای رفع عطش محبت و اظهار علاقه به گدایی محبت در خیابانهای پر از ظلمت باشند؟

 

چرا؟

 

 آیا وقتی کسی مرد و رفت باید یاد خوبیهایش بیفتیم؟

آیا وقتی کسی رفت باید در فراقش اشک بریزیم؟ چرا تا وقتی بود و هست قدرش را ندانستیم و نمیدانیم؟

 

بیایید محبتمان را از محبوبهایمان دریغ نکنیم


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


 بنام خدای مهربان

 

 

سال تولد چهارده معصوم علیهم السلام به تاریخ شمسی!

                       

 

  1. تاریخ ولادت رسول خدا صلی الله علیه و اله مصادف با اول خرداد

 

  1. تاریخ ولادت فاطمه زهرا علیها السلام هشتم فروردین

 

  1. تاریخ ولادت امام امیر المومنین علیه السلام مصادف با هشتم مهر

 

  1. تـاریـخ ولادت امام حسن علیه السلام سیزدهم اسفند

 

  1. تاریخ ولادت امام حسین علیه السلام بیست ویکم دیماه

 

  1. تاریخ ولادت امام سجاد علیه السلام بیست و نهم ابان

 

  1. تاریخ ولادت امام باقر علیه السلام بیست و دوم اردیبهشت

 

  1. تاریخ ولادت امام صادق علیه السلام پنجم خرداد

 

  1. تاریخ ولادت امام کاظم علیه السلام مصادف با بیستم ابان

 

  1. تاریخ تولدامام رضا علیه السلام مصادف با دوازدهم دی

 

  1. تاریخ ولادت امام جواد علیه السلام مصادف با بیست و نهم خرداد

 

  1. تاریخ ولادت امام هادی علیه السلام مصادف با بیست و یکم اسفند

 

  1. تاریخ ولادت امام عسکری علیه السلام مصادف با چهاردهم اذر

 

  1. تاریخ ولادت امام زمان علیه السلام مصادف با دوازدهم مرداد

 


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


الوداع

یکشنبه 85 مهر 30 ساعت 12:0 صبح

بنام خدای مهربان

 

مدتیست که وبلاگ رو آپدیت نکردم

حتی قصد داشتم که کلا حذفش کنم چون حس کردم نوشتنم برای خدا نیست برای غیر است

 یکی دوبار هم در شبهای احیا اومدم اعتراضی نسبت به روند برگزاری مجالس احیا بنویسم کلی هم دلم پر بود که نشد حسش نبود ولی ان شاءالله می نویسم حتما زیرا کلی حرف دارم

یکی دو روز دیگه عید فطر میاد

وقتی ایی عید میاد و کسی تبریک میگه من که کلی حالم گرفته میشه

 

حالا با تمامی این اوصاف عیدتون مبارک

 

متن زیر قسمتهایی از ترجمه دعای وداع با ماه رمضان حضرت صادق علیه السلامه که در اواخر کتاب مفاتیح هست حتما بخونینش یک دعای وداع هم از حضرت سجاد علیه السلام در صحیفه سجادیه هست که توی کتابخونه محقرمون گشتم و پیداش نکردم  احتمالا رفقای با مرام گرفتنش و یادشون رفته بیارنش همینجا اعلام می کنم پسر خوب کتاب مارو بیار

 

فعلا یا علی

 

 


ترجمه دعای وداع با ماه رمضان

این ماه رمضان که گذشت

 خدایا از ذات بزرگوارت می خواهم اگر گناهى به گردن من باقى مانده که آنرا نیامرزیده‏اى یا مى‏خواهى مرا به جرم آن عذاب کنى یا بدان مرا بسنجى تا طلوع نکرده سپیده ‏دم این شب یا بگذرد این ماه مرا ببخشی

 

اى مهربانترین‏ مهربانان

 

ما را به ماه رمضان رساندى ، براستى که تو که ما را یارى کردى بر انجام فرائض این ماه و همچنین اعمال نیک دیگرى که‏ در این ماه از ما سر زد از نیکوکارى یا سپاسگزارى یا ذکرى خدایا پس آنها را بپذیر از ما به بهترین پذیرش خود

 

 

و دیگر آنکه بگردانى این ماه رمضان را بزرگترین ماه رمضانى که بر ما گذشته است از آن روزى که ما را به این دنیا آورده‏اى تاکنون

 

 

و منت‏ گذار که این ماه را آخرین ماه رمضان ما قرار ندهى تا اینکه برسانى ما را بدان در سال آینده به بهترین حال و نشان دهى به من ماه نو این ماه را در بهترین عافیت و تندرستى که به من داده و کاملترین نعمتت و فراخترین رحمتت‏

 

اى پروردگار من که جز تو پروردگارى ندارم

 

چنان نباشد که این وداعى که من از این ماه مى‏کنم وداع فنا و مرگ من و آخرین بار دیدار من از این ماه باشد

 

بلکه در سال آینده نیز آنانرا به ما بنمایان در فراخترین نعمتها و بهترین امیدها و در حالى که من (نسبت به تو) وفادارتر باشم

 

منت نه بر من باینکه برسانى مرا به ماه رمضان در حالى که سالم باشم از هر ناراحتى‏ و گرفتارى و از تمام ناگواریها و ناملایمات ستایش خدایى را که کمک داد ما را بر روزه این‏ ماه و نماز و عبادتش تا مرا به آخرین شبش رسانید

 


نوشته شده توسط : کیش مهر

نظرات دیگران [ نظر]


<   <<   11   12   13   14   15      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

! به پا عاقبتت رو !
حتما بخوانید مخصوصا دوستان ساده دل!
حتما بخوانید مخصوصا دوستان ساده دل! 2
پاسخگوی خون بیگناهان کیست؟
ای دل جهان به کام تو شد شد نشد نشد
این روزها چقدر دلم تنگ است
شعری از حضرت رضا ع
کوروش کبیر
انشالله در این مورد خواهم نوشت
ماهواره
[عناوین آرشیوشده]