بنام خدای مهربان
چند روز قبل با دوستی در بعد از ظهری بسیار بسیار گرم
و سوزان در زیر آفتاب
منتظر تاکسی یا مسافربری بودیم مدت طولانی گذشت چندین نفر از همسایه ها که مسیرشان با ما یکی بود و میدانستند که ما با آنها هم مسیریم با ماشین خالی بدون توجه رد شدند و رفتند
آن دوست که حسابی گرما کلافه اش کرده بود ناراحت و قدری عصبانی
گفت که چرا اینها که مسیرشان با ما یکیست و همسایه ما هستند بی خیال رد میشوند میروند
به او گفتم
از قدیم گفته اند که سواره از پیاده و سیر از گرسنه و .... خبر ندارد
بعدا به ذهنم
رسید باید عوض اینکه ما ناراحت و عصبانی شویم
آنها که میتوانستند کمکی کنند و نکردند باید ناراحت باشند چون میتوانستند به راحتی ثواب و خیری
بدست بیاورند که محروم شدند و ما باید به حال آنها تاسف بخوریم که توفیق ثواب کردن نداشتند نه از این جهت که ما عددی هستیم از این جهت که خدا همه مخلوقاتش را دوست دارد و هر چه بد هم باشیم باز هم مخلوق
و محبوب خداییم!
در این
وبلاگ خواندم که چه وضع اسفباری است، اسفبار برای ما نه آنهایی که در صف مهر کاغذی برای دریافت نان مجانی و یا لباسهای مندرس و مستعمل هستند
در چند روز دیگر خواهیم فهمید که چه ضرری کردیم و چه سرمایه های را که میتوانستیم با آن رضایت خدا را بدست آوریم به آسانی هدر دادیم
نوشته شده توسط : کیش مهر
نظرات دیگران [ نظر]