بنام خدای مهربان
وحدت بین مسلمانان از اوجب واجبات است منظور از وحدت همبستگی در مقابل دشمنانی است که با اصل و اساس اسلام مخالفند، وحدت تکیه بر مشترکات است و نه صرفنظر از اصول عقائد و اصول مذهب. اگر اختلافی پیش بیایید باید با حفظ آرامش و بدور از تعصب و با وفق و مدارا با لحاظ کردن مشترکات حل شود. خوشبختانه در کتب معتبر اهل سنت برای تمامی معتقدات شیعه احادیث بسیار نقل شده است.
شیعیان و اهل سنت با هم برادرند پدر معنوی مسلمانان پیامبر اکرم است و مادر معنوی شیعیان حضرت زهرا سلام الله و مادر معنوی اهل سنت امّ المومنین عایشه دختر ابوبکر است
در کتب بسیار و چندین بار در کتاب شریف بحارالأنوار این حدیث نقل شده است که بی مناسبت با ایام حاضر نیست
بحارالأنوار ج : 31 ص : 100
بِإِسْنَادِهِ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ، عَنِ ابْنِ الزَّیَّاتِ، عَنِ الصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ کَانَتْ صُهَاکُ جَارِیَةً لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ کَانَتْ ذَاتَ عَجُزٍ، وَ کَانَتْ تَرْعَى الْإِبِلَ، وَ کَانَتْ مِنَ الْحَبَشَةِ، وَ کَانَتْ تَمِیلُ إِلَى النِّکَاحِ، فَنَظَرَ إِلَیْهَا نُفَیْلٌ جَدُّ [فُلَانٍ] فَهَوَاهَا وَ عَشِقَهَا مِنْ مَرْعَى الْإِبِلِ فَوَقَعَ عَلَیْهَا، فَحَمَلَتْ مِنْهُ بِالْخَطَّابِ، فَلَمَّا أَدْرَکَ الْبُلُوغَ نَظَرَ إِلَى أُمِّهِ صُهَاکَ فَأَعْجَبَهُ عَجُزُهَا فَوَثَبَ عَلَیْهَا فَحَمَلَتْ مِنْهُ بِحَنْتَمَةَ، فَلَمَّا وَلَدَتْهَا خَافَتْ مِنْ أَهْلِهَا فَجَعَلَتْهَا فِی صُوفٍ وَ أَلْقَتْهَا بَیْنَ أَحْشَامِ مَکَّةَ، فَوَجَدَهَا هِشَامُ بْنُ الْمُغِیرَةِ بْنِ الْوَلِیدِ، فَحَمَلَهَا إِلَى مَنْزِلِهِ وَ رَبَّاهَا وَ سَمَّاهَا بِ الْحَنْتَمَةِ، وَ کَانَتْ مَشِیمَةُ الْعَرَبِ مَنْ رَبَّى یَتِیماً یَتَّخِذُهُ وَلَداً، فَلَمَّا بَلَغَتْ حَنْتَمَةُ نَظَرَ إِلَیْهَا الْخَطَّابُ فَمَالَ إِلَیْهَا وَ خَطَبَهَا مِنْ هِشَامٍ، فَتَزَوَّجَهَا فَأَوْلَدَ مِنْهَا [فُلَان]، وَ کَانَ الْخَطَّابُ أَبَاهُ وَ جَدَّهُ وَ خَالَهُ، وَ کَانَتْ حَنْتَمَةُ أُمَّهُ وَ أُخْتَهُ وَ عَمَّتَهُ.
و ینسب إلى الصادق علیه السلام فی هذا المعنى شعر
مَنْ جَدُّهُ خَالُهُ وَ وَالِدُهُ وَ أُمُّهُ أُخْتُهُ وَ عَمَّتُهُ
أَجْدَرُ أَنْ یُبْغِضَ الْوَصِیَّ وَ أَنْ یُنْکِرَ یَوْمَ الْغَدِیرِ بَیْعَتَهُ
امام صادق علیه السلام میفرماید:
عبدالمطلب کنیزی داشت به اسم صهاک این کنیز از سیاهپوستان حبشه کارش شتر چرانی بود و علاقه به امور جنسی داشت. در چراگاه شتران نفیل پدربزرگ فلانی صهاک را دید و هوا و هوسش او را پسندید و با او همبستر شد، صهاک از نفیل صاحب فرزندی شد به اسم خطّاب، خطّاب وقتی به سن بلوغ رسید چشمش مادرش صهاک را گرفت! و با مادرش همبستر شد و صهاک از پسرش صاحب دختری شد، زمانی که دختر بدنیا آمد صهاک از ترس، او را داخل پوستینی پیچید و در میان احشام مکه رها کرد. هشام ابن مغیره این طفل را یافت و به خانه ا ش برد و نگهداریش کرد و نامش را حنتمه گذاشت رسم عرب این بود کسی که یتیمی را نگهداری کند او را بفرزندی بگیرد حنتمه بزرگ شد، خطّاب حنمته را دید و ازو خوشش آمد و چشمش او را گرفت، حنتمه را از هشام خواستگاری کرد و با او ازدواج کرد و فلانی از این ازدواج بدنیا آمد. بنابراین خطّاب پدر و پدربزرگ و دایی اوست! و حنتمه مادرش و خواهر و عمه اش میباشد
و این شعر به حضرت صادق علیه السلام نسبت داده شده است
کسی که پدربزرگش دائیش و پدرش است
و مادرش خواهرش و عمه اش
سزاوار است که دشمنی جانشین پیامبر را داشته باشد و بیعت رو غدیرش را منکر شود.
نکته
در ذیل این حدیث چندین تن از علمای اهل سنت نوشته اند که در زمان جاهلیت یکی از انواع ازدواج این صورت بوده و بنابراین زنایی رخ نداده است
نوشته شده توسط : کیش مهر
نظرات دیگران [ نظر]