• وبلاگ : طلبه اي طالب يار
  • يادداشت : از اين سگ ياد بگير (داستاني شگفت انگيز)
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + غ ف 

    داستان جالبي بود .

    دررستا زندگي ميکرديم وداشتن سگ براي نگهباني لازم بود . بلاجبار مسافرتم 4 سال طول کشيد از سر که برگشتم قبل از همه سگ به پشوازم آمد واز شدت خوشحالي خودرا به زمين مي پلکاند ودور وبرم مي چرخيد وسرودم به چپ وراست ميتکاند . واين گونه اظهار شادماني ميکرد .